جدول جو
جدول جو

معنی دم و دی - جستجوی لغت در جدول جو

دم و دی
دم و دود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دم و دود
تصویر دم و دود
دایر بودن بساط چای و قلیان و پخت و پز و لوازم مهمانی، دود و دم
فرهنگ فارسی عمید
(دَ مُ)
دم و دیمب (اصطلاح عامیانه). کنایه است از خواندن و آواز نقاره و حضور شاهدان خوب صورت، چه دم به معنی حرف زدن و خواندن و دیم به معنی صورت است. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
مرکّب از: دام + دد). به معنی حیوان اهلی و وحشی:
اگر بد کنی چون دد و دام، تو
جدانیستی هم تو از دام و دد.
ناصرخسرو.
چو بر نسبتی راند انگشت خود
بخسبد بر آواز او دام و دد.
نظامی.
که داند که این دخمۀ دام و دد
چه تاریخها دارد از نیک و بد.
نظامی.
شیر مگر تلخ بدان گشت خود
کز پس مرگش نخورد دام و دد.
نظامی.
نیز رجوع به دام در معنی حیوان اهلی و شواهد ذیل لغت مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ)
صفت و حالت دم سرد، گفتن سخنهای سرد و بی اثر:
ز دم سردی واعظان پر مجوش
غفور است ایزد تو ساغر بنوش.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دک و دیم
تصویر دک و دیم
سر و صورت
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی